گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
باسمه تعالی
ساختار گرایی
(نظریه اجتماعی مدرن، فصل هشتم)
محمدقدیردانش
ساختار گرایی را میتوان به معنای جستجوی قوانین کلی و تغییر ناپذیربشریت با عملکردی در همه سطوح زندگی بشر از ابتدایی گرفته تا پیشرفته ترین سطح آن تعریف کرد (ریتزر، 543).
ساختار گرایی همه محصولات انسانی را دارای ساختار های زبانی می داند که این ساختار ها یا منطق شالودهای تعیین کننده افکار و اعمال ما است. ساختار گرایی به مثابة یک روش و نوع نگاه به جهان، راهنمای تحلیل معانی کلی است که به ما امکان میدهد امور را در سطوح مختلف طبقه بندی کنیم و در نتیجه، چیزهای را کشف کنیم. ساختار گرایی نه تنها عناصر اساسی، بلکه روابط و قواعد حاکم بر آن ها را نیز طبقه بندی میکند. با ساختار گرایی میتوان محصولات فرهنگی و نحوة ارتباط آن ها را با یک دیگر مورد بررسی قرار داد.
ساختار گرایی در بارة ماهیت جهان سه مفروض اصلی دارد: 1- جهان به مثابة محصول افکار؛ یعنی ما جهان را بر اساس شیوة تفکر خود می بینیم و تولید میکنیم؛ 2- جهان به مثابه یگ انگاره منطقی؛ 3- مرگ سوژه.
ساختار گرایی بر اساس الگوی زبان شناسی استوار است. در زبان شناسی مدرن سوسور، زبان همانند جامعه به مثابه یک امر کلی است که با گفتار فرق دارد: هر زبان از تعدادی معینِ صدا و قواعد مربوط به ترکیب این صداها ساخته شده است. گفتار، به جملاتی نا محدودی گفته می شود که با استفاده از این مواد و قواعد تولید می شود؛ همانند بازی شطرج که مهره ها و قواعدی دارد و بازی های بی نهایت می تواند بر اساس آن شکل بگیرد. پس، زبان ساختار شالودهای یا منطق پشت گفتار است. عناصر این ساختار نشانهها هستند. سه نوع نشانه وجود دارد: شمایلی، شاخصی ونمادین. رابطه در اول بر اساس شباهت، در دوم بر اساس رابطة علی و در سوم قراردادی است. نشانة نمادی که در زبان شناسی اهمیت دارد و مورد توجه است از دال و مدلول تشکیل شده است که به وسیلة آن به یک مصداق خارجی راهنمایی می شویم.
معنای یک نشانة زبانی به رابطة آن با سایر نشانه ها بستگی دارد و در ساختار خاص و ارتباط با دیگر نشانهها معنا پیدا میکند. عناصر معنی دار زبان با استفاده از نوعی روش تغییرات متقارن پیدا میشود (سنگ- جنگ). ساختار گرایان، غالبا این عناصر را به صورت جفتهای متقابل سازمان دهی می کنند. لوی اشتراوس ادعا می کند که کل جهان در چار چوب چنین تقابل های قرار میگیرد. این قانون، بر روابط میان نشانه ها ومعانی آنها حاکمند و در دو سطح هم نشینی و جانشینی تقسیم می شود. سطح هم نشینی به صداها و حروفی مربوط می شود که می تواننند یا نمی توانند در زنجیره هم نشینی در ترکیب یک کلمه از پی دیگر بیایند. سطح جا نشینی شامل مجموعه واژگانی است که بر اساس قواعد تشابه صدا یا معنا با واژه مورد بحث مرتبط میشود(سنگ-جنگ). نتیجه این که ساختار گرایی در جستجوی ساختار شالودهای یک زبان و عناصر و قواعد پایه ای حاکم بر روابط آن ها است.
تعمیم مدل زبانی به یک نظریه کلی (نشانه شناسی) بر مبنای این فرض است که همه محصولات انسانی به تعبیری ابزار ارتباطند و لذا میتوان آن هارا مانند زبان تحلیل کرد.